در این فیلم که با سرمایهای عظیم و توسط یکی از کارگردانان معروف سینمای هالیوود، «ژاک اشنایدر»، تولید شده ایرانیان موجوداتی وحشی زشت، نفرت انگیز، بی مغز، فرو رفته در پردههای عظیمی از جهالت و نادانی و فاقد قدرت تصمیمگیری معرفی شده اند. در راس این سپاهیان زشت روی نیز شاه هخامنشی سیاه پوست که علاوه بر کریه المنظری دارای شخصیتی فرو مایه و پست با خصوصیاتی زنانه ترسیم گردیده است قرار دارد. در مقابل یونیان مردانی سفیدچهره زیبا روی، شجاع، با تدبیر، مصمم و دلیر به تصویر کشیده شدهاند که در سایه خرد و فرزانگی فرماندهی شجاع به نام لئونیداس در مقابل میلیونها نفر سپاهیان ایرانی حماسهای عظیم را خلق نموده و پس از به خاک و خون کشیدن هزاران تن از سربازان ایرانی جان خود را فدا کردهاند!
شدت تحریفات موجود در این فیلم به اندازهای است که علاوه بر ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا، بسیاری از تماشاگران غربی نیز از نحوه ساخت فیلم «300»ابراز نارضایتی کرده و آن را توهینی علیه تاریخ و تمدنی جهانی دانسته اند. به هر صورت آنچه که مشخص است ساخت این گونه فیلمها که پس از فیلم الکساندر یا اسکندر دومین حلقه توطئه فرهنگی جدید غرب علیه ملت سرافراز ایران محسوب میشود، ترفندی نو با ظاهری فریبنده و جذاب برای مخدوش ساختن تاریخ و تمدن درخشان ایران در عهد باستان و خصوصا در دوره هخامنشیان که از نظر فرهنگ مادی و معنوی و معتقدات دینی سرآمد عصر خود بوده و نخستین ملتی محسوب میشدند که صور و افکار را بین شرق و غرب مبادله کرده و موجبات پیوند و نزدیکی فرهنگ و هنر جهانهای شرق و غرب را میسر ساختند و از این جهت تمام تمدنهای جهانی مدیون این دولت میباشند.
همان گونه که اشاره شد موضوع جنگ ایرانیان بایونان در دوره خشایارشا چهارمین پادشاه هخامنشی موضوع اصلی فیلم «300» را تشکیل میدهد ولی پیش از ورود به این بحث ضروری است روابط ایرانیان با مردمان یونان در دوره هخامنشیان از ابتدای تشکیل پادشاهی هخامنشی به صورت گذرا و مختصر بررسی شده و سپس جنگ سالامیس از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گیرد.
وسوسه ها و اغواگرىهاى شیطان الزامآور نیست و انسان هرگز مجبور به اطاعت از شیطان نمىباشد. و اگر کسانى از او اطاعت مىکنند، این ناشى از ضعف ایمان آنها است. اما بندگان خوب و خالص خدا او را اجابت نمىکنند. به همین جهت مقام و مرتبه آنها بالا مىرود.
«وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلمَلائکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوآا إلاّ اِبْلیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السّاجِدینَ* قالَ ما مَنَعَکَ أَلاّ تَسْجُدَ اِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ* قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ اِنَّکَ مِنَ الصّاغِرینَ* قالَ أَنْظِرْنى اِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قالَ اِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ* قالَ فَبِمآ أَغْوَیْتَنى لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ* ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمآئِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ* قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعینَ.»
همانا شما را آفریدیم، آنگاه به شما شکل دادیم، آنگاه به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید، پس سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود. گفت: چه چیزى تو را بازداشت از این که سجده نکنى هنگامى که تو را فرمان دادم؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدى و او را از خاک آفریدى . گفت: پس، از آنجا فرود آى، تو را نرسد که در آن تکبّر ورزى، پس بیرون آى که تو از خواران هستى. گفت: مرا تا روزى که مبعوث مىشوند مهلت بده. گفت: تو از مهلت داده شدگانى. گفت: پس به سبب آن که مرا هلاک کردى، بر سر راه راست تو بر کمین آنها مىنشینم. سپس از پیشرو و پشت سر و راست و چپشان سراغشان مىروم و بسیارى از آنان را از سپاسگزاران نیابى. گفت: نکوهیده و خوار از آنجا بیرون شو، هر کس از آنها از تو پیروى کند، البته جهنم را از همه شما پر خواهم کرد.(1)
فرشتگان طبق دستور عمل کردند و به آدم سجده نمودند؛ ولى ابلیس یا همان شیطان، از اجراى این دستور سر بر تافت و به آدم سجده نکرد و این در حالى بود که او نیز مامور به سجده بود. هر چند ابلیس از فرشتگان نبود و از جنّ بود ولى در اثر عبادت، در صف فرشتگان قرار گرفته بود و خطاب الهى در مورد سجده به آدم شامل او هم مىشد.
این آیات مشتمل بر داستان خلقت آدم است و این داستان در هفت سوره از سوره هاى قرآنى تکرار شده و در هر کدام با عبارتهاى ویژهاى آمده است. آن هفت سوره عبارتند از: بقره، اعراف، حجر، بنى اسرائیل، کهف، طه و ص. داستان به این صورت آغاز مىشود که خداوند خطاب به مردم مىفرماید: «همانا شما را آفریدیم و آنگاه به شما شکل و صورت دادیم.» هر چند که خطاب به موجودین از فرزندان آدم است ولى منظور، آغاز خلقت آدم است که او را از خاک آفرید و به او شکل بشرى داد، و این که خطاب به موجودین مىکند، از باب امتنان است؛ یعنى این که شما از نسل کسى هستید که به این صورت آفریده شد. این نوع خطابها در زبان عربى و در قرآن نظیر دارد و در آنها حوادثى که بر نسلهاى گذشته اتفاق افتاده به نسل موجود نسبت داده مىشود؛ چون نسل موجود هم ادامه همان نسلها است؛ مانند بعضى از خطابهاى قرآن به یهود عصر پیامبر و ذکر حوادثى که براى نیاکان آنها اتفاق افتاده است؛ مثل: «وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ...؛ به یاد آورید که شما را از چنگال خاندان فرعون نجات دادیم.»
به هرحال در این آیات پس از اشاره به این که آدم آفریده شد و به شکل بشرى درآمد، مىفرماید: «آنگاه به فرشتگان دستور دادیم که به او سجده کنند پس آنها سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.»
به طورى که در تفسیر آیات مربوطه به خلقت آدم در کتابهاى تفسیر، به تفصیل بحث شده، منظور از سجده فرشتگان به آدم؛ تعظیم و تکریم و خضوع در برابر او بود و این به مفهوم عبادت نبود چون عبادت مخصوص خداست ولى تعظیم و خضوع مخصوص خداوند نیست، بلکه در برابر افراد شایسته مانند پدر و مادر و معلم و اولیاى الهى، خضوع اشکالى ندارد و حتى مطلوب هم هست. سجده فرشتگان به آدم از نوع سجده حضرت یعقوب بر یوسف بود که منظور تعظیم و تکریم اوست. که خداوند درباره آن مىفرماید:
«وَ رَفَعَ اَبَوَیْهِ عَلىَ الْعَرْشِ وَ خَرّوا لَهُ سُجَّدا(2) ؛ و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و به او سجده کردند.»
بنابراین لزومى ندارد که سجده فرشتگان به آدم را چنین توجیه کنیم که او را قبله خود قرار دادند و آیات مزبور این توجیه را نمىپذیرد.
مىتوان گفت علت این که آغاز این آیات خطاب به موجودین از بنى آدم است، این باشد که سجده کردن فرشتگان به آدم، فقط به خاطر خود آدم نبود، بلکه این سجده براى نوع بشر بود که شامل مخاطبان هم مىشود و آدم به عنوان مظهر نوع بشر، مسجود فرشتگان قرار گرفت و این به خاطر استعدادها و شایستگىهایى است که در وجود بشر نهفته است و او مىتواند نامهاى اشیا را یاد بگیرد و به آن علم و آگاهى برسد که فرشتگان به آن نمىرسند.
پس از سرپیچى ابلیس از فرمان خدا و آوردن بهانه واهى بر نافرمانى خود، از جانب خداوند خطاب رسید که از آنجا فرود آى و تو را نسزد که در آنجا تکبّر کنى؛ پس بیرون آى که تو از خوارشدگان هستى. ابلیس در بهشت بود و با این خطاب از بهشت رانده شد و البته منظور از این بهشت، باغى بوده که به آن بهشت عدن گفته مىشود و منظور از آن، بهشتى نیست که خداوند، صالحان را به آنجا خواهد برد.
فرشتگان طبق دستور عمل کردند و به آدم سجده نمودند؛ ولى ابلیس یا همان شیطان، از اجراى این دستور سر بر تافت و به آدم سجده نکرد و این در حالى بود که او نیز مامور به سجده بود. هر چند ابلیس از فرشتگان نبود و از جنّ بود ولى در اثر عبادت، در صف فرشتگان قرار گرفته بود و خطاب الهى در مورد سجده به آدم شامل او هم مىشد.
وقتى ابلیس از اجراى فرمان الهى سرپیچى کرد، خداوند به او فرمود: چه چیزى تو را از سجده کردن به آدم بازداشت؟ گفت: من از او برتر هستم؛ مرا از آتش، آدم را از خاک آفریدهاى. ابلیس خود را برتر از آدم مىدانست به این دلیل که اصل او از آتش است و اصل آدم از خاک. ابلیس از جنّ بود و خدا جنّ را از آتش آفرید:
«وَ خَلَقَ الجانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ(3)؛ و جنّ را از زبانهاى از آتش آفرید.»
اشتباه ابلیس در این بود که خیال مىکرد برترى و فضیلت، مربوط به خمیرمایه هستى شخص است، در حالى که چنین نبود بلکه برترى، در داشتن شایستگى هاست.از آن گذشته، چه کسى گفته بود که آتش از خاک برتر است؟ خاک به خاطر داشتن مواد زندگى زا از آتش برتر و با برکت تر است.
هبوط از بهشت عدن
پس از سرپیچى ابلیس از فرمان خدا و آوردن بهانه واهى بر نافرمانى خود، از جانب خداوند خطاب رسید که از آنجا فرود آى و تو را نسزد که در آنجا تکبّر کنى؛ پس بیرون آى که تو از خوارشدگان هستى. ابلیس در بهشت بود و با این خطاب از بهشت رانده شد و البته منظور از این بهشت، باغى بوده که به آن بهشت عدن گفته مىشود و منظور از آن، بهشتى نیست که خداوند، صالحان را به آنجا خواهد برد. این هبوط از بهشت همراه با هبوط ابلیس از مقام و مرتبه خاص او بود و لذا مىتوانیم بگوییم که مرجع ضمیر «منها» و «فیها» وجه جامعى است که شامل بهشت و مقام و مرتبه ابلیس مىشود و ابلیس از هر دوى اینها هبوط کرد.
ابلیس که خود را مطرود و رانده شده درگاه دید، گویا در برابر عبادتهاى بسیارى که کرده بود، از خداوند خواست که تا روز قیامت به او مهلت بدهد و خدا درخواست او را اجابت نمود و به او مهلت داد. البته در این آیه گفته نشده که خدا تا به کى به ابلیس مهلت داد ولى در آیات دیگر آمده که در برابر درخواست ابلیس که از خدا تا روز قیامت مهلت خواسته بود، فرمود: تا روز معینى به تو مهلت داده مىشود؛ یعنى مهلت ابلیس تا روز قیامت نیست، بلکه تا روز خاصى است که منظور از آن یا نفخ صور و یا زمان ظهور حضرت مهدى و یا زمان خاص دیگرى است. خداوند در این باره مى فرماید:
«قالَ فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(4)؛ گفت: تو از مهلت داده شدگانى تا روز وقت معین.»
مهلتى که خداوند به ابلیس داده، علاوه بر این که پاداش عبادتهاى او بود، براى امتحان بشر و ایجاد زمینه براى بروز و ظهور شایستگى هاى او نیز بود؛ چون وقتى انسان با دشمنى روبرو مىشود خود را آماده کرده، از امکانات خویش بهره بردارى مىکند. وجود شیطان به عنوان دشمن انسان که همواره در کمین اوست و وسوسه هایى که مىکند و انسان را به سوى گناه و معصیت مىکشاند، زمینه مناسبى است که انسانهاى با ایمان و افراد صالح از طریق مبارزه با او، ایمان و تقواى خود را به مرحله ظهور برسانند. بنابراین وجود شیطان اغواگر نه تنها براى انسان بد نیست، بلکه به نفع او هم هست.
شیطان که از سوى خدا رانده شد ولى تا روز معین مهلت یافت، خطاب به خداوند گفت: «به سبب آن که تو مرا هلاک کردى، من بر سر راه مستقیم تو بر کمین فرزندان آدم مىنشینم و از چهار طرف (جلو، پشت سر، راست و چپ) بر آنها مىتازم و بسیارى از آنان را از سپاسگزاران نخواهى یافت.» یعنى با تمام وجود تلاش خواهم کرد که فرزندان آدم را از راه راست منحرف کنم و آنها را گمراه سازم و از عبادت خدا منصرف نمایم و آنها را به نافرمانى خدا وادار سازم و چنان خواهم کرد که خداوند، بسیارى از فرزندان آدم را کافر، گمراه و ناسپاس یابد.
دشمنى ابلیس با فرزندان آدم به سبب آن بود که وجود آدم باعث رانده شدن او شد و مىخواست انتقام بگیرد. ولى همانگونه که گفتیم وجود شیطان و وسوسه ها و اغواگری هاى او به سود بندگان خالص و خوب خداست و آنها با مبارزه با شیطان به مرتبه هایى مىرسند که بدون آن نمى رسیدند. وسوسه هاى شیطان هرگز الزام آور نیست و انسان مجبور به اطاعت از شیطان نمىباشد و اگر کسانى از او اطاعت کردند، این ناشى از ضعف ایمان آنهاست و لذا کیفر خواهند دید.
پس از تهدیدى که ابلیس کرد، خطاب رسید که از بهشت و مقام و مرتبه خود بیرون آى در حالى که نکوهیده و خوار هستى. هر کس از فرزندان آدم از تو پیروى کند، به جهنم خواهد رفت و جهنم را از تو و پیروان تو پر خواهم کرد.
در بعضى از آیات آمده است که وقتى ابلیس و پیروان او به جهنم رفتند، میان آنها گفتگوهایى صورت خواهد گرفت و شیطان از آنها بیزارى خواهد جست و به آنها خواهد گفت که من بر شما تسلطى نداشتم و شما فریب مرا خوردید:
«و قالَ الشَّیْطانُ لَمّا قُضِىَ الأَمْرُ اِنّ اللهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقَّ وَ وَعَدتُّکُمْ فَاَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لى عَلَیکُمْ مِن سُلطانٍ اِلاّ اَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونى وَ لُومُوا اَنْفُسَکُمْ وَ ما اَناَ بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما اَنْتُمْ بِمُصْرِخِىّ....(5)؛ و هنگامى که کار گزارده شد (قیامت به پا شد) شیطان [به گناهکاران] گوید: همانا خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده دادم و خلاف آن کردم و من بر شما تسلطى نداشتم جز این که شما را خواندم و شما مرا اجابت کردید؛ پس مرا مذمّت نکنید، بلکه خود را مذمّت کنید. من فریادرس شما نیستم و شما فریادرس من نیستید.
بنابراین شیطان فقط وسوسه مىکند و انسان را به سوى خود مىخواند و خواندن او جبرآور نیست و انسان مىتواند و باید او را اجابت نکند همانگونه که افراد با ایمان و مخلصان از بندگان خدا او را اجابت نمىکنند و به همین سبب مقام و مرتبه آنها بالا مىرود.»
پینوشتها:
1- سوره اعراف، آیات 11– 18.
2- یوسف/100.
3- رحمن/15.
4- حجر/38.
5- ابراهیم/22.
نقل از محاکمه
افکار و عقاید پیروان گروه شیطان پرستان که بر اساس آنچه تحقیقات نشان داده وابسته به طبقه ثروتمند و مرفه مصر و از آن جمله فرزندان برخی از مسئولان سیاسی، هنرمندان و روزنامه نگاران هستند، عقاید آنان بر این اساس استوار است که خداوند به شیطان ظلم کرده و بدون اینکه اجازه دفاع از خود بدهد، او را از بهشت بیرون کرده از این رو باید او را پرستش کرد زیرا به گفته آنان او برای پرستش، شایسته تر از خداست چون با شجاعت با خدا مخالفت کرد .
رهبر این گروه که جوانی به نام «عماد الدین حمدی » هست و لقب خدمتگزار شیطان دارد و تاکید کرده است که بارها توانسته شیطان را فراخواند و با او به گفتگو بپردازد و شیطان همه خواسته های او را بر آورده کرده است. این گروه مراسم و برنامه های خاص نیایش را دارند.
اجتماعات و مراسم شیطان پرستان در روزهای شنبه برگزار میشود. این روز از نظر یهود روزی مقدس است. پیروان این فرقه علامتها و نشانه های خاص دارند که از آن جمله دایره ای است که در درون ستاره ای وارونه به اضافه دو صلیب وارونه و ستاره داودی قرار دارد.
اعضای این گروه به گورستانها و مخصوصاً به گورستان «کومنولث» شهرک مصر در قاهره میروند و اجساد مردگان را از قبرها بیرون می آورند و صلیب شکسته و ستاره شش پرداودی یا ستاره پنج پر را در جسد مرده فرو میکنند و سپس برای تقرب به شیطان دور آن میگردند. همچنین قربانی هایی برای شیطان تقدیم میکنند که عبارت بود از «ذبح گربه ماده یا سگ که پس از کشتن این حیوانات خون آنها را به صورتها و دستهای خود می مالند و در یک دایره ای می چرخند تا شیطان از آنها راضی شود و اگر حیوانی برای قربانی نیابند دست خود را زخمی میکنند تا خون جاری شود و سپس خون را به صورت های خود می مالند و آنگاه نسخه ای از قرآن مجید را پاره، پاره میکنند و بعد در حالی که صدای موسیقی «راک» نواخته میشود به استعمال مواد مخدر می پردازند.
گروه شیطان پرستی در مصر از سال ???? میلادی به صورت پنهانی در مصر تاسیس شد و با کمال آزادی به فعالیت خود ادامه دادند تا اینکه در جشنی که شرکت تولید سیگار «مالبورو» ترتیبت داده بود، شرکت کرده و هویت و عبادات خود را اعلام کردند و زیر پوشهایی پوشیدند که بر روی آنها نا سزا و اهانت به ذات مقدس خدای تبارک و تعالی و ادیان آسمانی نوشته شده بودکه سبب شد موسسات اسلامی مصر و گروهای سیاسی و نیروهای ملی این کشور، این گروه را سخت مورد انتقاد قرار دهند و تاکید کنندکه پوچ گرایی و خلاء دینی که افراد این گروه به آن گرفتار شده است، موجب ارتداد آنان از اسلام شد.
* در حالیکه نگرش اسلامی در این زمینه متفاوت است؟
در نگرش اسلامی تمام صفات خداوند عین ذات او و خیر مطلق است.(خطبة اول نهج البلاغه را ببینید.) نباید صفات الاهی را تکهتکه کرد. صفات و اسماء الاهی کمالات ذات او هستند که ما در تحلیل عقلی برای شناخت خود آنها را متعدد میکنیم، اما تمام آن صفات پاک یک حقیقت دارد و آن ذات اقدس احدی است. انسان به عنوان خلیفة خدا و آیینة تمام نمای او باید تمام صفات خدا را با هم در قلب خویش متجلی سازد و میان لطف و قهر و جمال و جلال جمع کند؛ در این حال به نوعی عشق سرشار از هیبت و خوف همراه با رجاء و بندگی و خدمت عاشقانه به پروردگار خویش میرسد.
در کابالا بر اثر تمایز میان نامهای و صفات خداوند به نوعی شرک پنهان معتقد شدهاند و به جای ذات کامل صفات را میپرستند. و این کاری بود که قوم عاد کردند و حضرت هود به آنها فرمود: "أَ تُجادِلُونَنی فی أَسْماءٍ سَمَّیتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکمْ ما نَزَّلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا إِنّی مَعَکمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ" آیا در نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید با من جدال میکنید در حالیکه خداوند هیچ برهانی را بر آن فرو نفرستاده است. پس منتظر باشید، من هم با شما منتظر هستم."اعراف/71 "
قوم عاد از نظر علمی بسیار پیش رفته بودند و قرآن میفرماید به آنها قدرت و تمکنی دادیم که به شما ندادیم. (انعام/6) به همین جهت خداوند معجزة خاصی به حضرت هود نداد و میخواست تا آنها با اندیشه و خرد خود و نگریستن به آن همه نعمتی که خداوند به آنها داده است حق را بفهمند. ولی آنها خدا را در نامها و صفاتش تجزیه کرده بودند و به جای خداوند یکتا، نامهای او را میپرستیدند. و این دقیقاً راهی است که در قبالا پیموده میشود و عاقبت آن هم روشن است.
* با این تفاسیر، دقیقاً کدام نهادها و سازمانها ( اعم از رسمی یا غیر رسمی) مسئول و نقش بازدارنده را در گرایش به این امر دارند؟
بدون شک در مرحلة اول یک نقش ستادی باید تعریف شود تا برنامههای هماهنگی را برای تمام سازمانهایی که ظرفیت حرکت در این جهت را دارند، طراحی و ارائه نماید. این نقش قانوناً به عهده سازمان ملی جوانان یا شورای فرهنگ عمومی وزارت ارشاد است.
سپس رسانهها به ویژه رسانه ملی باید با کارهای کارشناسی اساسی وارد صحنه شوند و اقدام کنند. دوست دارم در اینجا درد دلی را مطرح کنم. سال گذشته دربارة معنویتهای نوظهور طرحی نوشتیم، که یکی از شبکهها این طرح را پذیرفت و در حد خوبی تصویب کرد. بعد خودشان گفتند که این برنامه یک بخش پژوهشی میخواهد، وقتی طرح پژوهشی ارائه شد و آنها مجوز پژوهش را پیش از مجوز تولید صادر کردند، به تهیه کننده گفتند که بودجه پژوهش را از سازمانهای دیگر جذب کنید تا بعد از انجام و تأیید پژوهش، مجوز تولید را صادر کنیم و این پروژه عملاً متوقف شد.در این موارد باید در یک طرح کلان تقسیم وظایف روشن باشد، اگر قرار است که صدا و سیما بودجههای پژوهشی نداشته باشد، با یک معرفی نامه به طور مشخص و با روند تعریف شده، تهیه کننده را به سازمان مربوطه مثلاً معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات معرفی کند که تکلیف روشن باشد و آنها هم وظیفة خود بدانند که به این معرفی نامه و در خواست آن ترتیب اثر بدهند. اگر هم هماهنگی بین سازمانها کار محالی است، خود سازمان صدا و سیما هماهنگی درونی برقرار کنند و این موارد را در یک گردش کار روشن و سریع به مرکز پژوهشهای سازمان ارجاع دهد. تا این مسائل روی زمین نماند.
مسألة دیگر این است که برخی سازمانها، کارشناسان منفصل از خودشان را در جریان اطلاعات لازم قرار دهند. ما باید دعوا کنیم تا اجازه دهند که به بخشی از مطالب، حتی مطالبی که خودمان دنبال کردیم دسترسی داشته باشیم. این شکاف بین کارشناسان و سازمانهای دولتی باعث میشود که هم کارشناسان دست از مطالعه دراین زمینهها بردارند، و حرفی برای گفتن نداشته باشند و هم سازمانهای مربوطه کارهای غیر کارشناسی انجام دهند، که بعضاً مخل امنیت ملی است و خودشان فکر میکنند که کار درستی انجام دادهاند. این مشکلات باعث شده که ظرفیتهای عظیم علمی و معنوی حوزة علمیه و حتی اساتید دانشگاهها در موضوعاتی مثل جنبشهای نوپدید معنوی و دینی یا شیطانگرایی و شیطان پرستی مورد استفاده قرار نگیرد. بنده با اطلاع عرض میکنم که سازمانهای توانمند در این زمینه یا هیچ کاری نمیکنند یا کارهای بیهوده و بیخاصیتی را انجام میدهند که اگر اثر منفی نداشته باشد، بیتردید تأثیر مثبتی هم ندارد.
* به تازگی نهاد نمایندگی مقام رهبری نسبت به اشاعه این گرایش (شیطان پرستی) در دانشگاهها و در میان دانشجویان هشدار داده است، به نظر شما به عنوان یک کارشناس از چه سازوکارهایی میتوان برای مهار این نحله فکری استفاده کرد؟
روشنترین راه این است که بینش بدهیم. وقتی یک دانشجو بداند که از نیروی او چه سوء استفادههایی میشود و با برنامهای شیطانی توانایی اعتراض و قدرت تغییر زندگی را در او تباه میکنند. اگر یک جوان بداند که تصور بنیانگذاران و مروجان جنبش شیطانی این است که میتوانند مردم را مثل یک گوسفند در جهت اهداف و امیال خود مهار کنند و به خدمت بگیرند، اگر بدانند که با برنامهریزی نه تنها توان فکری و نیروی بدنی او بلکه ذائقة زیباشناسی و ارزشهای انسانیاش را بازیچه خود ساخته و به لایههای عمیق معنوی و فطری او تعرض میکنند، هیچ کس به آن روی نخواهد آورد.
* به نظر شما چرا نسبت به پیامدهای نامطلوب این گونه تفکرات در کشور ما اطلاع رسانی نمیشود؟
چه کسی اطلاع رسانی کند، در حالیکه کسانی که این مسئولیت را به عهده دارند، چیزی از آن نمیدانند. آسیب بزرگ خود کارشناس پنداری مسئولین به ویژه مسئولین فرهنگی باعث شده است که نه کارشناسان به خوبی رشد کنند و کارآیی داشته باشند، و نه خود مسئولین عملکرد مفید و مؤثری ارائه دهند. در شورای فرهنگ عمومی که نمایندگان سازمانهای فرهنگی و سایر سازمانهای مربوطه حضور دارند، چند ماه پیش جلسهای تشکیل شد و بحث شیطان پرستی را به جهت عدم شناخت و تقلیل به انحرافات اجتماعی، از شمار معنویتهای نوظهور خارج کردند، در حالیکه این جنبش مهمترین جنبش معنوی و دینی روزگار ماست و اگر برنامههای ابرفرهنگ استکباری موفق شود در آیندة نهچندان دور مذهب بسیاری از مردمان زمین خواهد شد. و شاهد خواهیم بود که شیطانپرستان یهودی، مسیحی، مسلمان و بودایی در همایشهای سالانة خود برای دنیایی شیطانی بیانیة اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی صادر کنند. و براساس اصول اعتقادی خود در در ساحتهای گوناگون زندگی به بسط ایدئولوژی شیطانی بپردازند.
اصول اعتقادی شیطانگرایی که توسط آنتوان لاوی بیان شده، عبارت اند از:
1- دست و دلبازی به جای خساست
2- زندگی حیاتی به جای نقشه خیالی و موهومی روحانی
3- دانش معصوم به جای فریب دادن ریاکارانه
4- صحبت کردن با کسانی که لیاقت آنرا دارند به جای عشق ورزیدن به نمک نشناسان
5- انتقام و خونخواهی کردن به جای برگرداندن صورت
6- شیطان به ما مسئولیت در برابر مسئول را به جای مسئولیت در برابر موجودات ترسناک خیالی می آموزد
7- انسان مانند دیگر حیوانات است , گاهی بهتر ولی اغلب بدتر
8- شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته می شود را ارائه می دهد , چون که تمام آنها به یک لذت و خشنودی فیزیکی , روانی یا احساسی منجر میشوند .
9 - شیطان بهترین دوست کلیسا است چرا که در تمام این سالها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساهاست.
در این اعتقادات حرفهای درست و نادرست به هم آمیخته شده و ایدئولوژی شیطانی به جهت اینکه حرفهای درستی هم دارد، امکان تحقق و تداوم در دنیای آینده را خواهد داشت و در کنار آن نگرشهای باطل، خشونتآمیز، هوس مدارانه و غیر انسانی خود را نیز عملی خواهد ساخت. و سالها طول میکشد تا پس از تجربة زندگی بر اساس طرح شیطانی به تعارضها و رنجها و ناکامیهای آن پیببریم و در جستجوی طرح دیگری برای زندگی برآییم. و به همان نقطهای برسیم که انسان ناکام امروز رسیده است.
حال چه کسی میخواهد نسبت به این امور روشنگری و اطلاع رسانی کند. بدون وجود هستههای قوی پژوهشی با مطالعات میان رشتهای و رویکرد آینده پژوهانه، مگر میتوان این توطئة بزرگ را شناخت، تا در گام بعد به ترویج این شناخت اندیشید.
* از ویژگی های بارز شیطان پرستی در ایران و تفاوت شیطان پرستان در ایران با سایر کشورها بگویید؟
شیطانپرستی یا شیطانگرایی در کشور ما هنوز در دورة نمادین به سرمیبرد و به ایدئولوژی تبدیل نشده است. اما در کشورهای غربی با توجه به شبکه فراماسونری و نیز مبانی عرفان یهودی (قبالا یا کابالا) به یک ایدئولوژی سیاسی و مذهبی تبدیل شده و کاملاً با آرمانهای صهیونیسم هماهنگی دارد. ولی باید توجه داشت که با کارکردی که نمادها دارند، بعد از مرحلة ترویج نمادها، نوبت به انتقال ایدئولوژی خواهد رسید.
خیلی روشن عرض کنم وقتی سلام و علیک جوانان ما اشاره به نماد سرشیطان شد و آنگاه دیدند که فلان هنرپیشة صهیونیست، فلان ورزشکار کابالیست و رئیس جمهور آمریکا نیز دستش را آنطور بالا میبرد، به طور ناخودآگاه با آنها احساس همانندی کرده و ارزشها و اندیشههای آنها را از آن خود میداند.
حالت سرشیطان نمادی از بافومت است که به صورت یک بز روی کره زمین نشسته و به معنای تحقق حکومت شیطان در زمین است.
متأسفانه مسئولین به این ابعاد موضوع توجه ندارند و جنبش شیطانی را فقط از منظر انحرافات اجتماعی میبینند و از لایههای عمیقتر تغافل میکنند. با در نظر گرفتن لایههای عمیق این بحث مواجهه با آن تنها کار نیروی انتظامی نیست، بلکه سازمانهای فرهنگی و سیاسی کشور باید برای آن فکر کنند و برنامه داشته باشند.
موضوع دیگر در مورد شیطانگرایی در ایران و بلکه دنیای اسلام این است که در فرهنگ یهودی - مسیحی ایمان در برابر عقل و دانش قرار دارد و شیطان نماد عقلگرایی است. البته در آنجا عقل محدود به عقل منفعتجو و دنیاگراست. اما به هر حال شیطان نماد عقل و دانش قلمداد میشود که با دعوت آدم و حوا به خوردن از میوة درخت دانش با انسان از بهشت رانده شد. و این موضوع زمینة جذب خیلی از افراد به شیطان بودهاست. اما در دنیای اسلام این حنا رنگ ندارد و شیطان نماد جهل و وهم است و ایمان بر شالودة خرد و معرفت استوار میشود. از این جهت جنبش شیطانگرایی اگر بخواهد توفیقاتی را که در سایر کشورها داشته، در ایران و جهان اسلام تجربه کند، ناگزیر است که به تحریف در دین اسلام دست بزند. و البته اقداماتی را در این راستا آغاز کرده و برخی از آموزههای عرفانی را که با سوء تفسیر به عقلستیزی تبدیل میشود، برجسته میکنند. به خصوص با حمایت از برخی فرقههای منحرف صوفیه، عرفان ناب اسلامی را در چهرهای مسخ شده مینمایند.
* دربارة ریشههای شیطانگرایی در عرفان یهود توضیح دهید.
به اعتقاد یهودیان، بنیاسرائیل قوم برتر هستند و هیچ غیر یهودی، در جامعه یهودیان پذیرفته نمیشود، بنابراین یهودیان نمیتوانند مثل پیروان سایر ادیان دیگران را به دین خود دعوت کنند، آنها این خلاء را با عرفان یهودی پر کردهاند. یعنی اگرچه شما به عنوان یک مسلمان یا مسیحی نمیتوانید یهودی شوید ولی میتوانید به عرفان یهود بپیوندید. امروزه در دنیا تبلیغات زیادی برای عرفان یهود یا همان قبالا صورت میگیرد. شخصیتهای مشهوری نظیر مادونا کابالیست میشوند و آموزههای کابالا در رمانهای کوئیلیو نقش پررنگی پیدا میکند، در رمانهای کوه پنجم، بریدا، شیطان و دوشیزه پریم و حتی کیمیاگر به روشنی تعالیم کابالا دیده میشود.
البته عرفان یهود سر سفرة تعالیم انبیای بزرگ الاهی نشسته است و مطالب صحیح آن زیاد است و در همین مطالب صحیح با عرفان اسلامی همانندی پیدا میکند. اما تحریفات وحشتناکی هم در آن صورت گرفته که مشکل از همین تحریفات آغاز میشود.
یکی از تحریفات عرفان یهود این است که آنها خدا را دارای تجلیات یا سفیراهای خیر و شر میدانند و در واقع جلوههای جلال و قهر و سخط الاهی را جلوههای شر که منشأ پیدایش شر در عالم است، معرفی میکنند. رهبری نیروهای شر به دست فرشتهای به نام "سَمائیل" سپرده شده و در فیلم "گابریل" وقتی "جبرئیل" به زمین میآید، میبیند که سمائیل یعنی یکی از فرشتگانی که در بهشت باهم بودند، بر زمین حکومت میکند. جهان شر الاهی "سیترا احرا" نام دارد.
بر همین خشت کج، آموزة دیگری را مینهند و آن آموزة "شمیطاها" یا ادوار تاریخ است. براساس قبالا جلوههای خداوند در ادوار مختلف تغییر میکند، گاهی در دوران تجلی لطف و رحمت و به سر میبریم و گاهی در عصر قهر و غضب و جلال و جبروت الاهی، چنانکه در تورات میبینیم قوم بنیاسرائیل گاهی مشمول رحمت خداوند بودهاند و گاهی گرفتار قهر و غضب او. دوران قهر و غضب که حتی دامن پیامبران را میگیرد، دورهای است که میل انسان به گناه زیاد میشود و انسان سر به عصیان میگذارد.
دوران تجلی قهر و جبروت عصر غلبة شیطان است و با نگاه توحیدیتر در واقع شیطان دست چپ خداست. در مکتب کابالا ظهور مسیح سرآغاز تجلیات رحمت و لطف الاهی است و تا پیش از آن یا به عبارتی در آخرالزمان دورة غلبة ضد مسیح یا همان شیطان است که آن را عصر آکواریوس مینامند. "آکواریوس" انعکاس "سیترا احرا" در زمین است و ما امروز در عصر آکواریوس به سر میبریم. بنابراین اگر میخواهید، به قدرت و نیروی زندگی و کامیابی برسید باید با شیطان همراه شوید، حتی اگر میخواهید در عصر شیطان با تجلی خدا هماهنگ باشید، باید شیطانی شوید.
* این سودهای سرشار، در دیگر کشورها نیز با استقبال مواجه شد؟
هدفی که شرکتهای بزرگ در چند سال اخیر دنبال کردهاند این است که مدل بومی این گروهها را در هر کشوری ایجاد کنند. گروههایی مثل "هدهانتز" در آلمان و گروههای "آنگرا" و "راپسودی" در آسیای جنوب شرقی و نسخههایی از گروه "دیساید" در ایران، نمونههای قابل توجهی هستند.همانطور که میبینید، کارتلهای سرمایهداری و سیاسی با برنامه ریزی حساب شده و سوء استفاده از بیتوجهی مردم توانستند یک تهدید جدی علیه خود را به فرصت تبدیل کنند. و جوانانی را که ممکن بود نظام سلطه را در هم بریزند و مدل دیگری برای زندگی بیابند، به سمت داد و فریادهای بیهوده و اعتراض بدون فکر و برنامه جهت دادند و همتشان این شد که چگونه پابهپای گیتار الکتریک فریاد بکشند و به زمین و زمان فحش بدهند. در واقع با استعداد و پول همین جوانان، نیروی تحول و اعتراض فعال را از آنها گرفتند!. در راستای کشف و حمایت و البته بهرهبرداری از استعدادهای درخشان در این زمینه از سال 2000 جشنواره گروههای زیر زمینی برگزار شد. و همانطور که میبینیم حرکت اعتراضی و تحولخواهانة جوانان با فریادهای مأیوسانه، و سرگرمیهای نیرو زدا و فکر سوز، و تلاش برای به دست آوردن جوایز جشنوارهها به ارزش موهوم دیگری تبدیل شده که خاصیتی جز تداوم، ظلم و بیعدالتی و بیرحمی در دنیا ندارد. بنابراین یکی دیگر از علل جذابیت شیطانگرایی مخالفت و اعتراض به نظم موجود و ارزشهای رایج اجتماعی است، که برای جوانان هیجانزا و جالب است.
* شیطان پرستی و گرایش به آن علل مختلفی دارد، نقش فطرت انسان را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟
عامل دیگر گرایش به شیطانگرایی ریشة عمیق فطری دارد. روح ما انسانها پیش از پیوستن به تن مادی و حضور دراین دنیا، در عالم ملکوت و در محضر خداوند بوده و پروردگار خود را با تمام جلوهها مشاهده کرده و با تمام صفات عالی میشناخته است. روح ما از آن جهت که خداوند را با صفات جمال و لطف و رحمت دیده و شناخته به او عشق میورزد و از جهتی که او را با صفات جلال و جبروت و عظمت و قهاریت دیده، خشیت و هیبت را تجربه کرده است.
در این دنیا که ازآن تجربة والا و ملکوتی دور شدهایم هم در جستجوی زیبایی و عشق هستیم و هم فطرتاً مایل به خوف و هیبت و خشیت. همانطور که اگر زیبایی حقیقی را نبینیم و عشق حقیقی را نیابیم، زیباییهای موهوم و عشقهای پوچ قلبمان را فرامیگیرد، اگر عظمت و شکوه بیکران الاهی را نشناسیم، با خوف و عظمت موهوم دل خود را به تپش وا میداریم. جنبش شیطانی با خشم و خشونت و ایجاد ترس برای لحظاتی قلب انسان را میلرزاند و به این نیاز عمیق فطری پاسخی موهوم و منحرف میدهد. در موسیقیهای شیطان پرستی، گریمهای وحشتناک خواننده، اشعار تند و پرنفرت، صدای بلند و حجم بالای صدا، سرعت ریفها و ملودی، استفاده از تکنیکهای پالم میوت، افکتهای دیستروشن و صحنه پردازی هول انگیز و نعرههای دلخراش، هر بیننده و شنوندهای را تحت تأثیر قرار میدهد و قلب او را میلرزاند. این هیجان برای عدهای از جوانان دلپذیر است. به ویژه اگر تصور کنیم که جوان امروز سالهای پرشور زندگی خود را بدون توجه به نیازهای طبیعی در مدلی تحمیلی و تکراری و میگذراند، جوانی که ناگزیر است تا اواسط دهة سوم زندگی درسهای بیارزشی را بخواند که در آینده به هیچ دردی نخواهد خورد و در اوج استعداد و غرور و توانایی به عنوان یک شهروند کامل شناخته نمیشود، نه شغل، نه ازدواج و نه هیچ یک از خواستههای او به موقع تعریف نشده است. در این شرایط اگر به معنویت ناب و معرفت خداوند هم دستی نداشته باشد، فضای موسیقی شیطانگرا و هراس و هیجان آن تنوع جالبی به زندگی او میدهد. و پاسخی موقت و دروغی خوشایند خواهد بود.
* گویا اعتقاد به نیروی شیطان نیز در این بین نقش مهمی دارد؟
یکی دیگر از عوامل گسترش شیطانگرایی و شیطانپرستی این است که شیطان را منشأ قدرت معرفی میکنند و کامیابی و موفقیت در زندگی را در روزگار غلبة شیطان در گرو دست دادن با او و سپردن روح خود به شیطان اعلام میکنند. شیطانگرایان میگویند ما در دوران غلبة شر بر خیر زندگی میکنیم و این نشانة غلبة شیطان بر خداست، پس نیروی غالب نیروی شیطان است و در صورت همراهی با او میتوان به نیروی لازم برای رسیدن به اهداف و آرزوها دست یافت.
در حالیکه واقعیت چیز دیگری است. ما در دورة مهلت یافتن شیطان و متأسفانه سستی انسان به سر میبریم. شیطان نه تنها رقیب خداوند نیست، بلکه رقیب انسان هم نیست و اگر انسان به خود بیاید و به خدا پناه ببرد شیطان در برابر او عاجز و ذلیل خواهد شد. قرآن کریم میفرماید: نیرنگ شیطان ضعیف است.(نساء/76) و سلطهای بر اهل ایمان و توکل کنندگان ندارد،(نحل/99) سلطة او فقط بر کسانی است که به او دل سپرده و فرمانش را میپذیرند و او را شریک پروردگارشان میپندارند. (نحل/100)
جنبش شیطانگرایی در راستای جا انداختن این دروغ بزرگ که در دوران غلبة نیروی شیطان به سر میبریم، دست به فعالیتهای تبلیغی گستردهای زده است. از جمله تولید فیلمهایی نظیر کودک رزماری، دروازه نهم و گابریل. رومن پولانسکی در فیلم کودک رزماری (1968) تولد شیطان را اعلام کرد، تولدی که همه از آن خوشحال اند و او را فرزند قدرتمندترین قدرتمندان میدانند. سپس در فیلم دروازه نهم (1999) شیطان را به صورت نیرویی که غلبه یافته معرفی میکند. نیرویی که خیلی از مردم و حتی افراد شاخص نظیر اساتید دانشگاه و ثروتمندان در جستجوی راهی برای سپردن روح و جسم خود به او و متقابلاً برخورداری از قدرت او هستند.
سرانجام در فیلم گابریل تولید سال 2008، میبینیم که زمین را ظلمت و پلیدی فرا گرفته و خداوند فرشتگان را برای نجات زمین میفرستد؛ اما آنها نیز آلوده میشوند و در پایان گابریل که همان جبرئیل است با دلخوری از خداوند، دست از زمین میکشد و به آسمان صعود میکند، تا نگذارد که خدا فرشتگان دیگر را به زمین بفرستد. این فیلمها که با تکنیکهای بالا و جذابیتهای زیاد داستانی تولید میشود، در نهایت باور یا دست کم این احتمال را تقویت میکند که نیرویی به نام نیروی شیطان وجود دارد و پیوستن به او بسیار مفید و مؤثر است.
یکی دیگر از عوامل جذابیت و رویآوری به جنبش شیطانی که بسیار شیطنت آمیز به کار گرفته شده، میل به انتقاد و اعتراض در جوانان است. بدون شک مدل زندگی ما که بر اساس اهداف و برنامههای تمدن غرب شکل گرفته با فطرت و طبیعت انسان ناسازگار و خیلی آزار دهنده است. نظام اقتصادی، سیاسی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی ما - منظورم از ما تمام مردم دنیاست - ظالمانه و سرشار از تباهی است. در اینجا نمیخواهم به این موضوع بپردازم و در جاهای دیگر توضیح دادهام. اما نشانههای این تباهی که در تار و پود تمدن معاصر و زندگی ما پیچیده، افسردگیها، اضطرابها، رنجهای بیهوده، ارزشهای پوچ نظیر پول، مدرک، مدالها و جوایز مسخرة بین اللمللی و هزاران پدیدة موهوم و بیمعنای دیگر است.
نوجوان و جوانی که تازه با این عرصه آشنا میشود و هنوز این هنجارهای بیمعنا را درونی نکرده ستم و تجاوز به حریم خود را کاملاً احساس میکند و به سرکشی رو میآورد. دقیقاً به همین علت در دهة 1960شاهد جنبشهای دانشجویی وسیع در آمریکا و اروپا بودیم. دقیقاً در اوج این جنبشها بود که پدیدهای به نام موسیقی متال به عنوان موسیقی اعتراض به وجود آمد. آن جنبشها و این سبک موسیقی در ابتدا اهداف بسیار درستی داشت. اهدافی نظیر مخالفت با مصرفگرایی، فاصلة فقیر و غنی، سرمایهداری، جنگ، فرسایش روابط انسانی و... مثلا ً جوانان میرفتند و از زبالهها لباسهای پاره پیدا میکردند و میپوشیدند تا به اختلاف طبقاتی و بیعدالتی اعتراض کنند، داد و فریاد راه میانداختند، ویژگی موسیقی متال فریاد، حرفهای اهانت آمیز و سروصدای بلند است. البته روشهایی که از سوی این جوانان به کار برده میشد همیشه درست نبود اما اهداف خوبی در کار بود.
دیری نگذشت که این جنبش به جهات انحرافی سوق پیدا کرد. در بین شعارهایی نظیر عشق به مردم و عدالت، دعوت به استفاده از ماریجوانا و سایر مواد مخدر پیدا شد، گروهایی موسیقی خود جوش مورد حمایت شرکتهای سرمایهداری قرار گرفتند و گروههایی نظیر هندریکس و گروه کِریم موسیقی متال را به سوی تجاری شدن سوق دادند، تاجایی که امروزه خوانندگان معروف مثل مرلین منسون و گروههای مطرح متال کاملاً در خدمت نظام سرمایه داری قرار گرفتهاند و لباسهای پاره با قیمت گزاف در بوتیکهای شیک به فروش میرسد.
این گروهها از آنجا که خلاف ارزشهای اجتماعی حرکت میکردند و تندی و اهانت ورد زبانشان بود و نهادهای اجتماعی نظیر اقتصاد، حکومت، آموزش، خانواده و دین را مورد حمله قرار میدادند، ظرفیت خوبی برای گرایشهای شیطانی داشتند و از سوی دستهای پنهان سرمایهداری به همین سمت منحرف شدند، "ازی آزبورن" خوانندة گروه "بلک سبث" که شاید بتوان آن را پایه گذار سبک متال معرفی کرد، در مصاحبهای در سال 1976 اعلام کرد که ما یک گروه موسیقی هویمتال هستیم و هرگز به دنبال تفکرات شیطانی نرفتهایم. این موضع گیری برای آن بود که نشریات زیادی آنها را به عنوان گروه شیطانی معرفی میکردند و عدهای با حالات، آداب و لباسهای شیطانگرایی در کنسرتهای آنها حاضر میشدند.
به تدریج گروههایی که دیدند حال و هوای شیطانی مورد استقبال و تبلیغات خوبی قرار میگیرد و می تواند ثروت و شهرت خوبی برای آنها به ارمغان بیاورد، دست به کارهای شیطانی زدند، از اینجا بود که بلک متال یا متال جادویی و سایر شاخههای موسیقی هوی متال شکل گرفت. مثلاً گروهی مثل "نیروانا" که نام خود را از بودیسم برگرفته و به طور ناامیدانهای از رنج و پلیدی سخن میگوید، با پشتیبانی شبکه "ام.تی.وی" سبک متال آلترناتیو را مطرح کرد و به شهرت و ثروت فراوانی رسید. و تا زمان خودکشی "کرت کوبین" (خوانندة این گروه) پول هنگفتی را به جیب تهیه کنندگان تلوزیونی خود سرازیر کرد.
حجةالاسلام و المسلمین حمید رضا مظاهری سیف، رئیس مرکز مطالعات و پژوهشهای اسلامی دانشگاه صنعتی شریف و پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات حوزة علمیة قم و نویسنده هفت کتاب و هفتاد و سه مقاله در نشریات علمی است، آخرین اثر وی با نام "جریانشناسی انتقادی عرفانهای نوظهور" بوده که از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی منتشر شده است.
مظاهری سیف در این گفتوگو به بررسی علل گرایش جوانان به شیطان پرستی پرداخته است و از نقش صهیونیسم جهانی در گسترش و ترویج شیطان پرستی سخن به میان میآورد، وی معتقد است: امروزه در دنیا تبلیغات زیادی برای عرفان یهود یا همان قبالا صورت میگیرد. شخصیتهای مشهوری نظیر مادونا کابالیست میشوند و آموزههای کابالا در رمانهای کوئیلیو نقش پررنگی پیدا میکند، در رمانهای کوه پنجم، بریدا، شیطان و دوشیزه پریم و حتی کیمیاگر به روشنی تعالیم کابالا دیده میشود. مشروح این گفتوگو را با هم میخوانیم:
* با توجه به شرایط فعلی، علل گرایش جوانان ایرانی به برخی ادیان نوپدید از جمله شیطان پرستی چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم، در مصاحبههای قبلی با برخی از خبرگزاریها و نشریات درباره علل و زمینههای پیدایش و گسترش ادیان و معنویتهای نوظهور سخن گفتهام. تمام آنها در مورد گرایشهای شیطان پرستی نیز معنی دار و صادق اند. اما در خصوص گرایشهای شیطانی عوامل دیگری هم وجود دارد که اگر اجازه بدهید به آنها بپردازیم.
اولین و مهمترین عامل این است که شیطانگرایی در وجود تمام انسانها ریشهدارد. در روایتی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که قلب هر انسان دو گوش دارد در یکی شیطانی نشسته و همواره به سوی شر و پلیدی دعوت میکند و در گوش دیگر فرشتهای است که به خیر و نیکی میخواند. درون انسان عرصة جنگ میان شیطان و فرشته درون است. اگر شخص ارادة خود را به سوی فرشته معطوف کند، شیطان را شکست داده و تسلیم خواهد کرد، اما در صورتی انسان به پیروی از شیطان درون روی آورد، فرشتة درونی را تضعیف خواهد کرد و صد البته که فرشتة درون هیچگاه شکست نمیخورد، انسان تنها میتواند صدای او را نشنیده بگیرد ولی امکان از بین بردنش را ندارد؛ چون دعوت فرشتة درونی همان ندای فطرت است که تغییر و تبدّلی پیدا نمیکند.(روم/30) به همین علت دنبال کردن ندای شیطان جنگ درونی را پایدار میکند و چنین کسی هیچ گاه به آرامش نخواهد رسید، و همواره با تضاد و تعارض درونی و احساس ناکامی زندگی خواهد کرد.
ممکن است ما از شنیدن انجام یک گناه احساس نفرت کنیم، اما گاهی نیز رغبتی در قلبمان ایجاد میشود، ما انسانها گاهی از گناه و خطا و ضایع کردن حق دیگران برای منافع خود خوشمان میآید و به آن میل پیدا میکنیم، اینها نشانة فعالیت شیطان درونی است. جنبش شیطانگرایی و شیطان پرستی بر همین خصلت آدمی تکیه میکند و سستی اراده و بیتوجهی به رسول باطنی یا تمایلات متعالی فطرت سبب اقبال به دعوت شیطان از لحاظ روانشناختی و استقبال از جنبشهای شیطانگرا به لحاظ جامعهشناختی میشود.
جنبش شیطانگرایی میخواهد با تقدیس و مشروعیت دادن به شرارت و شیطنت، تضاد درونی و آشفتگی روانی را بکاهد و حتی وعدة از بین بردن آن را میدهد، اما این وعدة دروغی است که هیچگاه محقق نخواهد شد. انسان هرچه قدر هم خطا کند و با فطرت و خرد و فرشتة درون خود مبارزه کند، نمیتواند وجود خود را از حضور آنها تهی سازد، زیرا فطرت در حقیقت ندای خالق و هستی بخش ماست که درون ما حضور دارد و تا هستیم او با ماست.
به همین منظور شیطانگرایان از مرگ خدا سخن میگویند تا بتوانند فرشتة درون را نابود کنند و البته این توهمی بیش نیست. در این مرحله که به نتیجه نرسند ممکن است پایان دادن به هستی را پیش نهاد کنند و فکر کنند با خودکشی میتوان از هستی و هستی بخش رو گرداند. ولی با مرگ به او نزدیکتر میشوند، در حالیکه قادر متعالی را از خود ناخشنود کرده و برای دریافت عشق بیکران او آماده نشدهاند. از این رو با قهر و غضب مواجه خواهند شد.
بنابراین یکی از علل گرایش به شیطان پرستی پیروی از شیطان درون است که عاقبت آن به جاهای بسیار ناخوشایندی میرسد.
* هدف از وجود، شیطان چیست؟
خداوند مهربان این شیطان درونی را قرار داد تا در مصاف با او نیروهای عظیم خرد و اراده در انسان شکوفا شود و به مراتب برتر از فرشتگان راه یابد. و با حسن اختیار، صلاحیت جانشینی خداوند و فرمانفرمایی بر تمام عالم را پیدا کند.
* چه عوامل دیگری در گرایش به شیطان پرستی موثر است؟
یکی دیگر از علل گرایش به جنبشهای شیطانی استفادة وسیع آنها از نمادهاست. انتقال و نشر اندیشهها از طریق گفتن یا نوشتن دشوار است و تعداد محدودی از مردم با آن ارتباط برقرار میکنند. اما نمادها به راحتی جایگاه خود را در فرهنگ عمومی پیدا میکنند و به خاطر اینکه ظرفیت کار هنری دارند، به صورت جذابی در جامعه، به خصوص بین جوانان و زنان گسترش مییابند.
نمادها همواره حامل معنا و پیام هستند و نوعی نگرش یا فکر را تداعی میکنند و رفتار خاصی را یادآور میشوند. مثلاً مردم با دیدن گلدسته یاد مسجد و نماز میافتند. با دیدن چراغ قرمز احساس خطر میکنند و میایستند. جنبش شیطانگرایی با استفاده وسیع از نمادها و به کارگیری ظرفیتهای هنری نظیر گرافیک، سینما و از همه بیشتر موسیقی به عرصه آمده است.
نمادها و سمبولهای شیطانی روی لباسها، گردنبندها و دستبندها، انگشترها و ساعتها، از کفش تا کلاه همه جا دیده میشود. این نمادها با طراحیهای متنوع و زیبا افراد را جذب میکنند، پس از اینکه استفاده از آنها تکرار شد و به عنوان بخشی از رفتار و سلیقة شخص در آمده و به نوعی هویت و خودپندارة فرد را تشکیل میدهد، در این شرایط با افراد دیگری که نمودهای رفتاری و ذوقی همانندی را دارند، احساس همزاد پنداری کرده و خود را از آنها و آنها را از خود میپندارد و در رفتار و گفتار و افکار به طور ناخودآگاه شبیه به آنها میشود. به قول ارنست کاسیرر انسان حیوان نمادساز است و به خاطر قدرت تفکر و معناجویی یا معنا بخشی، کنشهای متقابل انسانها به صورت نمادین شکل میگیرد. و از این راه معانی را به هم منتقل میکنند. مثلاً دو نفر که به هم میرسند برای هم دست تکان میدهند و این حرکت نماد توجه، محبت و احترام است.
معانی که به صورت نمادین در روابط انسانی جریان پیدا میکند، به واسطة هنر بسیار مؤثرتر میشود و سینما یکی از تأثیر گذارترین هنرهاست. هنگامی که فیلم شیطان در تاریخ 6/6/1976 پخش شد کسی فکر نمیکرد که چقدر مؤثر واقع شود به طوری که هنگام پخش نسخة دوم این فیلم در تاریخ 6/6/2006 بسیاری از مردم از خانه بیرون نیامدند تا پر شیطان به آنها نگیرد و عدهای هم کارهای مهم خود را نظیر عروسی و غیره به این روز انداخته بودند تا از نیروی شیطان بهرهمند شوند!
سران یهودی دنیا عزم جدی بر نابودی هر عقیده ای دارند، آنان تمامی اصول و تئوریها را بهم می ریزند، نظامها و حاکمیت ها را لرزان می سازند، خانواده ها را ویران و نقش مدیریتی پدرها و مادرها را لگدمال می کنند.
آنان تصمیم گرفته اند که به هیچ کس اجازه اظهار وجود ندهند، رسما اعلام می کنند همه باید تحت اداره یهود باشند، همه باید به شنیدن صدای آنان عادت کنند. همه چیز را آنگونه که خود می پسندند، می خواهند.
جوانان را در دنیایی از خیالات و اوهام شاعرانه گرفتار می سازند و به وقت استیصال و سر خوردگی لحظه ای که جوان به هر چیزی چنگ می زند تا خود را از مهلکه نجات دهد، مذهب جعلی ای که سران یهودی از پیش طراحی کرده اند در اختیار او می گزارند.
بر این اساس می گوییم :
1. شیطان پرستی مذهبی است ساختگی که توسط سران یهودی ای که مدیریت افکار و اندیشه ها را در انحصار خود می پندارند بوجود آمده است. یهود با صرف مبالغ هنگفت و با خدمت گرفتن هنرپیشگان، خوانندگان، نوازندگان، انتشار سی دی های آموزشی، مجلات، روزنامه ها و کاباره ها... در صدد پر کردن خلاء روحی و معنوی جوانان غرب و به تبع جوانان شرق برآمده است. تا جایی که بگفته رئیس بیمارستان نوجوانان نیویورک، شیطان پرستی یکی از شایع ترین تهدیداتی است که در مقابل بچه های امروز قرار گرفته است.
پر واضح است وقتی کلیسا نتواند در مقابل خواسته های معنوی جوانان الگوی مناسبی ارائه دهد، آنانی که خود را گرگ می خوانند هدایت گله های گوسفند را بعهده خواهند گرفت. و کیست که متوجه استخوانهای شکسته کلیسا نشده باشد.
رئیس بخش تحقیقات سری پلیس ایالات متحده می گوید : می توانید مرگ را در بیشتر کلیسا ها لمس کنید، چیزی برای ادامه حیات وجود ندارد.
2.شیطان پرستی دنیایی را ترسیم می کند که هیچ روزنه امیدی برای آن متصور نیست. به همین جهت شیطان پرستی را جهان تاریک نیز میگویند.
3.شیطان پرستی آنگونه که خود می گوید حقیقتی را جستجو می کند که در این جهان یافت نمی شود. خود کشی که از موارد رایج این آیین است، توجیهی اینگونه دارد : اگر بپرسی چرا خودت را می کشی ؟ می گوید می خواهم به حقیقت برسم و حقیقت در این دنیا به دست نمی آید.
پیامبر عزیز اسلام (ص) عبارتی دارد که می فرمایند : در آخر الزمان، دنباله روها از نابخردان پیروی می کنند.
مذهب سازان عصر جدید بسیار زیرک هستند. آنان به این حقیقت رسیده اند که همیشه گروهی در دنیا وجود دارند که از هیچ گونه استقلال فکری برخوردار نیستند و متاسفانه این گروه کمتر به خردمندان تمایل دارند، بلکه میل بیشترشان به کسانی است که هوی و هوس را سر لوحه کار خود قرار داده اند. پروتکل های دانشوران یهود به صراحت به تربیت و آموزش افراد اشاره دارد، می گوید : تا زمانی که افراد جوامع مختلف مطابق الگو و انگاره های تربیتی ما دوباره تربیت نشوند، نمی توانیم برنامه هایمان را در این گونه جوامع مطابق با روشی کلی و یکسان پیاده کنیم. اما اگر برنامه ها را محتاطانه و توام با آموزش آغاز کنیم می توانیم در کمتر از یک دهه منش و خلق و خوی سر سخت ترین افراد را تغییر داده و آنها را مانند افرادی که از پیش مطیع ساخته ایم به زیر سلطه خویش در آوریم.
4. به شیطان پرست تفهیم می کنند که دنیای شیطان پرستی زندگی در میان لجن است و هیچ وقت نمی شود در لجن زندگی کرد و به لجن آلوده نشد و هیچ چاره ای برای پاک شدن نیست جر مردن و رهایی از این دنیا.
5. به شیطان پرست می فهمانند زندگی در این دنیا بر پایه دروغ است و همه باورهای مردم بر پایه همین دروغ شکل گرفته است، همه عادت کرده اند دروغ بگویند، لذا اگر حرف راست هم بزنید کسی آن را باور نمی کند.
6. شیطان پرستی آیینی است که همه چیز را منفی ارائه می دهد. آدم شیطان پرست عمر شب را بلند می داند. او حتی خورشید را مانع از تابش نور می پندارد. آنان همه چیز را منفی می خواهند، اگر به باغ سیب بروند همه سیب ها را کال می بینند و اگر به تئاتر بروند همه بازیگر ها را لال می پندارند. به شیطان پرست می گویند چشمهایت را باز کن، فقط ببین. مغزت را ببند، فکر نکن. نقش تو، نقش تماشا چی تئاتر در این دنیاست.
آدم وقتی در دام ابلیس هایی که طراح و مدیران اجرایی احکام شیطان پرستی اند قرار می گیرد، به مثابه مواد خامی خواهد بود که هر شکلی را اراده کنند، از او می سازند.
پروتکلهای دانشوران صهیونیسم جهت دادن به فکر و اندیشه مردم غیر یهودی را به کمک سخن پردازی و تئوریهای وسوسه انگیز، کار متخصصان و مدیران یهودی می داند.
آنان آنچنان به تبدیل آدمها می پردازند که بسیاری از افراد از اینکه موجود دیگری شده اند که خودشان نیستند، خبر دار نمی شوند.
حتی آنانی که فکر می کنند مدیر و طراح و برنامه ریز حداقل بخشی از شیطان پرستها هستند، تنها عاملی ناچیز و بی مقدارند که کورکورانه در خدمت ابلیس بزرگ قرار گرفته اند.
7. راهی که برای شیطان پرست ترسیم می کنند معجونی است که هر آدم گرفتاری را به وحشی گری و نفرت سوق می دهد. اولا راه نیست، کوره راه است. مسیری است که به هیچ جا راه ندارد. بن بست است. رسما اعلام می کنند ما به مقصد نمی رسیم. برای شیطان پرست تفهیم می کنند جاده ای که در آن قرار دارد پر از خط کشی های در هم و بر هم است. و او در یافتن راه خروج تا سر حد جنون و دیوانگی پیش می رود و سر انجام مطمئن می شود راه بازگشتی وجود ندارد.
8. احیاء اخلاق مصیبت بار قوم لوط امروز از طریق گروههای شیطان پرست و وابسطه به آن ترویج می شود. پیشرفت هم جنس خواهی باور کردنی نیست. حمایت مقامات ارشد کلیسای انگلیس، پارلمان اتحادیه اروپایی، انجمن اطلاعات جنسی و انجمن آموزش و پرورش ایالات متحده... ننگ آور است.
امروز دیگر صلیب های وارونه، ستاره پنج پر، خفاش، صورتهای نقاشی شده، ماسک های حیوانات درنده ی شاخ دار، برهنه پوشی... تنها نشانه ها و سمبل های شیطان پرستی نیست. عمده ترین نشانه شیطان پرستی را در تجاوز و قتل به ویژه در تجاوز به کودکان و نوجوانان به همراه قتل آنان باید دید. مدتی پیش روزنامه های آمریکا نوشتند جمعی شیطان پرست دستگیر شدند که نوجوانان و حتی کودکان را وحشیانه مورد تجاوز قرار داده و با ساتور تکه تکه می کرده اند. استفاده افراطی از مشروبات الکلی، مواد مخدر، قرص های روان گردان و انرژی زا، استفاده و استعمال آلات مصنوعی، خوردن و آشامیدن ادرار و مدفوع... معجونی از بیماری های روحی، روانی و جسمی بخصوص بیماری های عفونی و ایدز را برای شیطان پرست ها به ارمغان آورده است. ایدز شایع ترین بیماری نزد شیطان پرستان است. و 75 در صد عامل آلودگی شش هزار نفری که روزانه مبتلا به این درد بی درمان می شوند انتقال از طریق تماس جنسی است.
9. توصیه ای که شیطان پرست ها ناگزیر به انجام آنند. شنیدن آهنگ های تند همراه با خشونت است. که وحشت و نفرت را با خود دارد. آنان موظفند همیشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسیح و سایر مقدسات اعلام کنند. خود را بی خانمانی بیابانگرد بپندارند که از عشق و محبت متنفرند. آنان خوانندگان بسیار خشنی، که در صدایشان می توان غرش حیوانات وحشی را شنید، سمبل قدرت شیطان پرستی می دانند. که کمبود و نیاز خود را با خشونت زیاد رفع می کنند. اهانت به ادیان به عنوان آزادی بیان در تصنیف های خوانندگان شیطان پرست ترویج و تبلیغ می شود. اکنون موسیقی بی ریشه جاز که از موسیقی Yidish یهودیان گرفته شده در همه زوایای ذهن جوان آمریکایی و... رخنه کرده، به طوری که مایکل جکسون یهودی را از تمام مقدسین کلیسا بر تر می دانند. روزی گروه بیتل ها از سر مزاح اعلام کرده بود که از خدا نیز معروف تر است و امروز گروه های موسیقی شیطان پرست عملا پرچم جنگ با خدا را بر افراشته اند.
10. دوست جوان من بداند:
بنیانگزار فرقه شیطان پرستی یک یهودی از خاندان لوی به نام آنتوان لوی است و در کلیسای شیطان آنتوان لوی، مناسک جنسی جایگاه خاصی دارد. همان رقص ها و کار های جنسی که به وسیله فرانکسیست ها، به طور مخفی انجام می شد، امروز از طریق گروه های شیطان پرست مثل متالیکا در سطح عموم رواج داده می شود.
صنعت سکس و بازرگانی تن که در ردیف سود آورترین تجارت های جهان است به همراه صنایع مشروب سازی، قاچاق مواد مخدر، قمار و صنعت سینما در انحصار یهود است.
شبکه وسیعی از کلوبهای شبانه و فاحشه خانه ها توسط ویلیام ساموئل رزنبرگ، مشهور به بیلی رز، که از یهودیان مهاجر به آمریکا است، تاسیس شد.
غول صنایع مشروب سازی، یهودی مهاجر، ساموئل برنفمن است. که امروزه دفتر مرکزی کمپانی مشروبات الکلی برونفمن ها، به نام سیگرام در نیویورک است و در 120 کشور جهان شعبه دارد و فروش سالانه آن بیش از یک میلیارد دلار است.
سلطان دنیای پنهان شخصی است یهودی، به نام روچیلد، که بزرگترین امپراطوری قمار را در ایالات متحده ایجاد کرد او در قاچاق مشروبات الکلی و مواد مخدر، سرمایه گزاری عظیمی نمود.
اولین فیلم تاریخ سینما که در آن حریم اخلاق شکسته شد، ماه آبی است نام دارد که توسط یک یهودی به نام اتوپرمینگر بسال 1953 کارگردانی شد و برای اولین بار واژه هایی مانند، آبستن و باکره را بکاربرد.
سه سال بعد همین کارگردان یهودی فیلم مردی با دست های طلایی را عرضه کرد و یک تابوی اخلاقی دیگر را شکست. او برای اولین بار به نمایش اعتیاد به هرویین پرداخت.
پرمینگر در فیلم بعدی اش که در سال 1959 ساخته شد برای نخستین مرتبه، صحنه تجاوز جنسی را به نمایش درآورد.
انسانیت زدایی، هدف اصلی همه فیلم های این کارگردان یهودی بوده است.
و اینک شیطان پرستی با اسطوره سازی و با ارائه مطالب گمراه کننده و پورنوگرافیک سعی در تحقیر جوانان و برده داری نوین دارد.
در نگارش این سطور از سایت های فراوانی استفاده شده است.

+ دلتنگ یک زیارت مقبولم یا حتی یک برف مثل قدیم ها یک باران طولانی پس آمدم ای شاه پناهم بدهی تو تا باز شود هر گره کور خلاصه مانند دل من دل دریاچه ی قم هم از دوری مشهد زده هی شور خلاصه...

+ رفقا سلام... من در میانه ی مسیری هستم که دوازده سال قبل شروع کردم... وحیدم آن زمان حدود بیست سالم بود الان حدود سی سال... باورم نمیشه همون وبلاگ نویس نوجوانی هستم که از دوران مدرسه راهنمایی مینوشت.. وقتی نوشتن همه ی زندگیم بود.. یادش بخیر... کسانی که اقلیم رهایی هنوز یادشونه سلااااااااااام...
