بگین به دادم برسه
این همه بغض و کم کنه
به غم بگین یکی دو روز من و فراموشم کنه
یکی اینجا شب و روز خیلی بی قرارته
نمیدونی این دیوونه چقدر چشم به راهته
روزا کار من شده هی مرور خاطرات
بگو این دل دیگه چقدر بمیره برات
شبا این دیوونه با عشق تو تو تنهاییاش سر کرده
نم بارون و خیابون خاطرات و دو برار کرده
گاهی وقتا زود به زود این دل من واسه ی دلت تنگ میشه
تنها راه عشق و ابراز علاقم همین آهنگ میشه
دوریت و نمیتونم دیگه طاقت بیارم
میدونی که من چقدر دوستت دارم
کاش بدونی که چقدر بی تو پریشونم و بد
نگو میری میدونی باورش سخته چقدر
شبا این دیوونه با عشق تو تو تنهاییاش سر کرده
نم بارون و خیابون خاطرات و دو برار کرده
گاهی وقتا زود به زود این دل من واسه ی دلت تنگ میشه
تنها راه عشق و ابراز علاقم همین آهنگ میشه
شبا این دیوونه با عشق تو تو تنهاییاش سر کرده
نم بارون و خیابون خاطرات و دو برار کرده
گاهی وقتا زود به زود این دل من واسه ی دلت تنگ میشه
تنها راه عشق و ابراز علاقم همین آهنگ میشه
نوشته شده توسط : وحید - تاریخ : چهارشنبه 97/3/2 ساعت 12:6 ع

پیامهای عمومی ارسال شده
+ دلتنگ یک زیارت مقبولم یا حتی یک برف مثل قدیم ها یک باران طولانی پس آمدم ای شاه پناهم بدهی تو تا باز شود هر گره کور خلاصه مانند دل من دل دریاچه ی قم هم از دوری مشهد زده هی شور خلاصه...

+ رفقا سلام... من در میانه ی مسیری هستم که دوازده سال قبل شروع کردم... وحیدم آن زمان حدود بیست سالم بود الان حدود سی سال... باورم نمیشه همون وبلاگ نویس نوجوانی هستم که از دوران مدرسه راهنمایی مینوشت.. وقتی نوشتن همه ی زندگیم بود.. یادش بخیر... کسانی که اقلیم رهایی هنوز یادشونه سلااااااااااام...
