به نام زیبایش سلام
ابن روز و شبها که دچار بیماری ناشناخته ای که خستگی را فقط به ارمغان آورده شدم تن خسته و پاهای رنجور خویش را به زور عشق حسین به مجالس عزاداری میبرم ،
شب سوم محرم توفیق حضور در مجلس خیابان دانشگاه را داشتم و میهمان یکی از زائران حسین ع بودم شب جمعه بود و دعای کمیل و زیارت عاشورا خوانده شد...
شب چهارم را مسجد خاتم الانبیا شهرک گلستان بودم و امام جمعه ی شهرک هم حضور داشتند مراسم رسمی و خوبی بود...
شب پنجم محرم را سرگردان بین هیئت بوشهری های شهرک گلستان و مسجد الغدیر و تکیه ی ابتدای شهرک استقلال بودم بوشهری ها که زیاد آن شب چنگی به دل نزد... مسجد الغدیر هم که زود تمام شد و ماند برای شب ششم، پس رفتیم تکیه ی سینه زنان عشاق حسینی و ماندگار شدیم ، سبک آن بیشتر عوامانه است...
نوشته شده توسط : وحید - تاریخ : یکشنبه 97/6/25 ساعت 1:47 ع
مطلب بعدی :
یک جنگ تمام عیار اقتصادی...

پیامهای عمومی ارسال شده
+ دلتنگ یک زیارت مقبولم یا حتی یک برف مثل قدیم ها یک باران طولانی پس آمدم ای شاه پناهم بدهی تو تا باز شود هر گره کور خلاصه مانند دل من دل دریاچه ی قم هم از دوری مشهد زده هی شور خلاصه...

+ رفقا سلام... من در میانه ی مسیری هستم که دوازده سال قبل شروع کردم... وحیدم آن زمان حدود بیست سالم بود الان حدود سی سال... باورم نمیشه همون وبلاگ نویس نوجوانی هستم که از دوران مدرسه راهنمایی مینوشت.. وقتی نوشتن همه ی زندگیم بود.. یادش بخیر... کسانی که اقلیم رهایی هنوز یادشونه سلااااااااااام...
